۲ مطلب با موضوع «خورد و خوراک» ثبت شده است

بنده خودم تختم رو که مرتب می کنم حس می کنم کوه کندم

حالا که همه اومدن از کارای قرنطینه‌ایشون گفتن؛ منم بازی :دی

با این که من خیر سرم امسال کنکوری‌ام و باید در حال خفه کردن خودم با کتابام باشم، عملا به خاطر اختلال اضطرابی که دارم فلج می‌شم و هیچ کاری از دستم برنمیاد. در نتیجه فقط از میزم عکس‌های فاخر به اشتراک می‌ذارم که مثلا انگیزه بگیرم برای درس خوندن؛ تهش هم بلند می‌شم می‌رم پی علافی خودم :دی

نمونه عکس‌های فاخر:

تعداد لیوان‌های توی عکس رو داشته باشید فقط :دی جفتشون هم هدیه‌ی دوستامن. اون لیوان جغدی رو که سال دوم خوابگاه مرجان برام خرید چون لیوانم رو شکسته بود؛ این لیوان تن‌تن رو هم همین ترم آخری که خوابگاه بودم؛ یه شب که به شدت حالم بد بود و بچه‌ها آورده بودنم میدون انقلاب، هدیه برام خرید که ازش یادگاری داشته باشم.

نمونه بعدی عکس فاخر:

از سری عکس‌های «ما هر روز صبح برشتوک می‌خوریم(تازه حتی انقدر هم باکلاس نیستم که بگم کورن‌فلکس)»،«من فقط کتاب‌های فاخر می‌خونم»، و قص الی هذا. تازه نمی‌دونم چقدر در جریانید، ولی حتی روتختیم هم از این ملافه‌هاییه که سالیان سال به همه‌ی حاجی‌های راهی عربستان می‌دادن :دی

خب دیگه بسه :)))

آهنگ‌های خوبی که این مدت گوش دادم:

باورتون نمی‌شه که چقدر شرمنده‌ام که اون قدر از موسیقی فارسی حالیم نمی‎شه که چیزی به جز اونایی که همه می‌شناسن پیشنهاد بدم. البته از موسیقی جاهای دیگه هم چیز خاصی سرم نمی‌شه، ولی خب اونا رو بیشتر دوست دارم :دی

به هر روی، اینا پیشناهاد‌ای منه، اگه دوست دارین آهنگ‌هایی غیر از پاپ بشنوید.

Bill Withers - Ain't No Sunshine

First Aid Kit - Wolf

Florence + The Machine - Cosmic Love

Blackmore's Night - Under a Violet Moon

Alexandre Desplat - It's Romance (این آهنگ بی‌کلامه، و یکی از موسیقی متن‌های فیلم زنان کوچکه. من همه آهنگاش رو پیشنهاد می‌کنم :دی)

Barbara - Ma Plus Belle Histoire d'Amour

فیلم‌های خوبی که این مدت دیدم:

زنان کوچک، به کارگردانی گرتا گرویگ

اگه به اندازه من این کتاب رو دوست دارید و دلتون می‌خواد از یه زاویه دیگه داستان خواهران مارچ رو ببینید؛ یا کلا از این بابت که فیلم رو یک زن کارگردانی کرده و موضوع اصلی فیلم هم زندگی این زن‌هاست و تمام داستان حول محور ازدواج و عشق و عاشقی نمی‌گذره ذوق‌زده‌اید، شیفته هنرمندی بازیگرای نقش اصلیش هستید، یا اصلا صرفا از Period Drama و فیلم‌های این مدلی خوشتون میاد، حتما زنان کوچک رو ببینید، حالتون رو خوب می‌کنه. 

جوجو خرگوشه، به کارگردانی تایکا وایتیتی

بانمکه، دوست داشتنیه، راجع به یه بچه کوچیک توی دنیای جدی آلمان در زمان جنگ جهانی دومه و شما همه ماجرا رو از دید بانمک این کوچولو می‌بینید، با این که خیلی بیشتر از اون می‌فهمید که چه اتفاقی داره می‌افته.

بقیه فیلمایی که دیدم، یا قدیمی‌تر بوده؛ یا انقدر ارزش دیدن نداشته که بیام معرفیشون کنم، یا خیلی خاص مرتبط به ادبیات انگلیسی بوده که برای بقیه اون قدرها هم دوست داشتنی نیست.(در عین حال، اون یکی فیلم قبلی گرتا گرویگ، Lady Bird رو هم پیشنهاد می‌کنم اگه دوست دارین ببینین.)

دسرها و غذاهای خوبی که این مدت پختم:

شپردز پای(Shepherd's Pie)

هم می‌تونید گوگل کنید، هم از اینستاگرام یه دستور خوب پیدا کنید. برخلاف اسم عجیبش فوق‌العاده راحته و خوشمزه، تازه به جای فر توی این تابه‌های دو در هم می‌شه درستش کرد. تازه برای درست کردن موادش می‌تونید کلی خلاقیت به خرج بدید و حتی اگه خواستید، می‌تونید بدون گوشت درستش کنید و کلا ترکیبی نو در بندازید :دی

کوکی لیمویی ترک‌دار شف طیبه

من اینو به همه دوستام پیشنهاد کردم درست کنن، و دوتاشون که تا حالا درست کردن خیلی راضی بودن ^_^ به نسبت انواع شیرینی‌هایی که می‌شه درست کرد، کم‌خرج‌تره (که یکی از مهم‌ترین معیارای منه، از بس همه چی گرونه و دلم نمیاد چیز جدیدی رو امتحان کنم که ممکنه خراب بشه و خوردنش هم بهم نچسبه) و در عین حال خیلی خوش‌عطره! به جای لیمو، از پرتقال و نارنگی و انواع مرکبات هم می‌شه استفاده کرد. پیشنهادم اینه که در زمینه ریختن آرد، کم کم آردتون رو بریزید چون ممکنه مقدارش یه ذره کم و زیاد باشه (وی در خانه پیمانه ندارد و کلا این چیزها سرش نمی‌شود). و علاوه بر اون، اگه شکر روش رو دوست ندارید، نزنید! من از شکر اضافه روی شیرینی و کوکی خوشم نمیاد :دی

تزئین کیک

این دیگه یکی از ساده‌ترین چیزهای ممکنه، همه‌تون هم می‌دونید، من نمی‌دونستم :دی به جای خامه زدن روی کیک، می‌شه پنیر خامه‌ای رو با کره و پودر قند/شکر توی همزن بزنیم تا سبک بشه؛ و بعدش با اون ماسوره خوشگلا روی کیک بزنیمش. (پیس پیس: ماسوره هم اگه ندارید، می‌شه چندتایی از مدل‌هاش رو همینجوری تو خونه درست کرد. یه گوگل بکنید و اگه پیدا نکردید بهم بگید). مقدار دقیق مواد و اینا رو هم، با سرچ کردن cheese frosting می‌تونید پیدا کنید، ولی به طور مثال، یکی‌شون اینه:

1/2 فنجان کره (113 گرم)

1 فنجان پنیر خامه‌ای (226 گرم)

4 فنجان پودر شکر/قند

و برای بوی خوب، می‌تونید یه کم وانیل، نسکافه، یا پودر کاکائو بریزید توش. من نسکافه رو امتحان کردم و خیلی خوب بود! (پیس پیس: من بدون دستور این کارو کردم، یه قاشق چایخوری دستم بود، هی می‌چشیدم ببینم طعمش همونی شده که من دوست دارم یا نه :دی)

نتیجه دفعه اولی که این رو درست کردم و ماسوره زدن رو هم امتحان کردم، اینه:

واقعا عکس خوبی نیست :))) ولی خب به بزرگی خودتون ببخشید، تازه ماسوره زدن هم بلد نیستم :دی شمع بهتر هم تو خونه نداشتیم :/

کتاب هم معرفی نمی‌کنم، چون خودم نمی‌‌رسم چیز جدیدی به جز کتابای کنکورم بخونم و خب خودتون ماشالا هزار ماشالا کتابای خوب رو می‌شناسین :)) فقط اوصیکم به این که دنبال دوره‌های آموزشی و کورس‌های آنلاینی که تازگی رایگان شده‌ن بگردید که حیف نشه، اگه می‌خواید زبان انگلیسی‌تون رو تقویت کنید حتما یه سر به اینجا بزنید چون خیلی کمکتون می‌کنه، حتما تو خونه یه کم ورزش کنید(یه عالمه اپلیکیشن خوب می‌تونید برای گوشی پیدا کنید) چون حالتون رو خیلی خیلی بهتر می‌کنه، به ظاهر و باطن خودتون برسید، اگه هیچ کاری هم نمی‌کنید و حالتون گرفته است به خدا مهم نیست، حق دارید. مسابقه‌ی «کی از همه خفن‌تره» که نذاشتیم :)) به شدت به فکر سلامت روانتون باشید.

  • Nova
  • جمعه ۲۲ فروردين ۹۹

سِیر سیر و لیمو و بادمجان

یعنی من هر چی فکر می‎کنم، می‎بینم تابستون امسال حتی از تابستون پارسالم هم بی‎خاصیت‎تر و مزخرف‎تر بوده و نه تنها هیچ چیزی یاد نگرفتم،بلکه هیچ کاری هم نکردم. ولی هربار این موضوع رو یادم میاد می‎خوام سرم رو محکم بزنم به دیوار، و به همین علت سعی می‎کنم کمتر اینو به خودم یادآوری کنم و به جاش از الانم استفاده کنم. دارم روز به روز تنبل‎تر و بی‎انگیزه‎تر می‎شم، و تقصیر خودمه. یه جوری باید رفع کنم این موضوع رو و از یه جایی بالاخره باید این چرخه معیوب زندگی من شکسته بشه.

اگه یه کار رو تابستونی یاد گرفته باشم، ناهار پختن هر روزه ست؛ به اضافه‎ی پوست کندن و خرد کردن دوتا جعبه بزرگ سیر،که از همدان خریده بودیم، و بعدشم درست کردن سیر داغ. سه،چهار روز پیش هم بابا پنج کیلو لیمو خرید برای آبگیری، که در طی بیست و چهار ساعت خودم رو ناقص کردم و آبش رو گرفتم، و بعدش دوباره چهار پنج کیلو دیگه هم خرید که برای مامان بزرگ هم آبلیمو ببریم.(البته دیشب به پاس قدردانی زحمات عمه، یه بطری آبلیمو به ایشون هم دادیم).

دیشب عمه اومد خونه ما. طبق رسم هر ساله‎ای که خودش داره، از هر محصولی که شوهرش اون سال کشت کرده باشه، یه عالمه ورمی‎داره و میاره دم خونه ما. دیشب چندین و چند کیلو بادمجون و بامیه آورده بود.

حالا با این توفیق اجباری‎ای که عمه دم در خونه ما پیاده کرد، منی که کلی خوشحال بودم که لیموها بالاخره امروز تموم میشن، برای دو سه روز دیگه‎م هم کار تراشیده شده که باید بشینم و بادمجون پوست بکنم و سرخ کنم و بسته بندی کنم و فریز کنم. مامان هم متاسفانه نمی‏‎تونه کمک کنه،چون دو روزه داره از درد دست و گردن و کتف می‎ناله و همینش مونده که بشینه کنار من بادمجون پوست بکنه. مامان بزرگ هم که دیگه گفتن نداره.

با همه این اوصاف،من یک هفته پیش به مامان گفته بودم که از اونجایی که ترم جدید نزدیکه،می‎خوام دروس ترم پیشم رو مرور کنم و اگه بشه دو سه تا نمایشنامه شکسپیر رو هم بخونم که دیگه واقعا زشته ترم پنج ادبیات باشم و مکبث و هملت رو کامل نخونده باشم. اینم که اینجوری هر روز داره برام کار تراشیده می‎شه.

امروز هم که تصمیم گرفتم یه ذره بیشتر بجنبم،بلکه برسم یه ذره درس بخونم،شب باید بریم مهمونی، دیدنیِ پسرعمه مامان و زنش که حاجی شدن. القصه این که،من نمی‎دونم این دیگه چه وضعیه گرفتارش شدم و چه جوری وقت برای درسایی که کل تابستون بهشون نگاه هم ننداختم پیدا کنم.

  • Nova
  • شنبه ۱۷ شهریور ۹۷
دانشجویی بی‌اعصاب، ترسان از شناخته شدن در فضای مجازی، و علاقمند به موضوعات عمیق فلسفی و فیلم‌‌های بی‌محتوا.