دارم گزارشایی که سال پیش دانشگاهی با بچه ها توی دفتر حسابداری سری مینوشتیم رو میخونم.
قسمتهاییش رو نقل به مضمون میکنم:
شقایق - "آها ما امروز به صورت وحشیانهای رفتیم دم در تا شووَر ببینیم اما نتونستیم.میرو.کیلی که اصلا عینکشو نیورده بود موهاشو دیده بود فکر میکرد ریشه! :| فائزه هم به طور افتضاحی ندید اما اون دیدش :|
با یه فیگور زاغارت در حالی که در رو به زور باز کرده بود... "
"بعدشم مث آدم خوابیدیم.باور کن این که دیگه بعضی روزا نمیتونیم بخوابیم تقصیر توئه.همش حرف میزنی.بعدم که خندت میگیره و ویبره میری دیگه هیچی..."
"ریحانه یهکم درس خوند چون به قول خودت یه جو عقل تو کلهشه! بعدشم خیر خیر نماز خوندیم و ناهار خوردیم به این صورت که..."
"ساعت 18:30، گندکاریتو تو دفتر بطالتم پیدا کردم :| و مرضیه هم رفت."
"پارت استراحت قبلی مرضیه و فهیمه همت گماردند و موهای دستان بنده را بگرفتند و ببرند و این بود حکایت پارت قبلی و خاندانش!ببخشید یعنی ما :) "
"Pretty Little Funners"
"ریحانه به این نتیجه رسیده که یکی عروس شده:| مث این که واقعا یکی عروس شده :| متاسفانه من خواستگاری ندارم (استعاره از اصغر!) وگرنه منم عروس میشدم."
فائزه - "محل تقریبی تابع کشک! X3"
"فهیمه همین الان به جمع اشکال رفع کنندگان پیوست. و خلاصه که قراره ما با هم بریم تهران با این شدت درس خوندن!"
"به قول هندونه ما دوتا داریم الان عمل خطیر مگس شمردن رو انجام میدیم!"
"Damonography"
"مستهجن فی الضمه است."
سری - "در یک حرکت آرتیستی چهار دستگاه کفتر وارد قرائتخونه شدن"
"امروز من و فائزه داشتیم شپش های روی سرمون رو میشمردیم!"
"از اونجایی که ما کلا نمیتونیم آروم بگیریم،امروز ناهارگرفتیم از سزار"
"خدا رو شکر کسی نفهمید ولی از اونجایی که هر روز باید یه اتفاقی برامون بیفته،امروز گوشی میرو.
کیلی توقیف شد!"
"از اونجایی که ما خیلی خوبیم...امشب دوباره رفتیم خرید!"
"مرضیه سه تا دونه انار انداخت داخل هذلولی من!"
"فائزه با تکنیک انار و چیپس همه ما رو به وجد آورد."
"عملیات رد کردن محموله از مرز هم با کمک دوستان انسانی انجام شد."
"امروز،دوشنبه،آرامش بعد از طوفان رو سپری میکنیم!رفتیم فحش خوردیم اومدیم :)"
"این جا وسطمین صفحه دفتر بطالت بنده ست"
"با عسل،رشت را به خانه بیاورید!"
"جای نگرانی نیست فقط شاید بمیری :)"
"Love is SARI"
میر - "لذا الان مشکل اینه که من دستشویی دارم :|"
"شایان ذکر است که امشب دوشب بعد از شب لیله الرغائب هستش"
"شایان ذکر است که من رفتم دستشویی،درمو بستن!"
دلم براشون خیلی تنگ شده،و هنوز ازدواج یکیشون رو باور نکرده،خبر بارداریش هم چند روز پیش بهم رسید.
غیر از من هم،هیچ کدومشون نیومدن تهران.