کنکورم رو به خیر و سلامتی دادم و هنوز علائمی از کرونا ندارم خدا رو شکر! برای شما عزیزان هم آرزوی خیر و سلامتی و عاقبت به خیری و «الهی پیر شی ننه» دارم :دی
امشب اعلام کردن که کنکور سراسری عقب افتاده. من که تجربهش کردم؛ با اقتدار میگم دستشون درد نکنه. وجدانا کسی درست رعایت نمیکنه!
یک هفتهای که به کنکور مونده بود؛ کلی دل دل کردم. هی فکر کردم «تو که درست درس نخوندی؛ امید خاصی به قبولیت نمیره. حالا به فرض هم که قبول شدی، جرات میکنی توی پاییز بلند شی بری یه شهر دیگه و احتمالا دوباره خوابگاهی بشی؟». چندبار به خانواده اعلام کردم که من نمیرم! مرگ بر استبداد خانواده و اصلا من از اول زندگیم تا الان تمام دغدغهم درس خوندن بوده و بالله والله نمیمیرم اگه یه سال گیر درس خوندن نباشم و ببینم با خودم چند چندم!
ولی آخرش راضی شدم که برم. قرار شد صبح با بابا بریم دم حوزه، و اگه دیدیم رعایت نمیشه یا خیلی درهم برهم و شلوغه بیخیال همه چی بشیم و برگردیم. شب قبلش، با یه طلق و تل، شیلد دستساز درست کردیم. (بله، تل رو روی روسری زده بودم و از صد کیلومتری هم پیدا بود که تله :دی) وسایل رو هم آماده کردم و کنارش یه اسپری کوچیک الکل هم گذاشتم برای احتیاط.
صبح که رفتم سر جلسه، انصافا تا دم در همه چی خوب بود. ولی فقط تا دم در! از پشت بلندگو هی اعلام میکردن که تجمع نکنید، روی دایرهها راه برید(روی زمین دایره کشیده بودن که با صف و با فاصله وارد سالن بشیم، اینم کسی رعایت نمیکرد جز این جانب!)، ماسکتون رو پایین نیارید. منم خوشحال و خندان وارد سالن شدم، خوراکی هم محض احتیاط نگرفتم و شاد و خرم نشستم روی صندلیم.
صندلی من چقدر با نفر بغلی فاصله داشت؟ زورکی یه متر! هیچ فرقی با بقیه آزمونایی که در طول عمرم داده بودم نداشت. یه ذره نزدیکتر بودیم، قشنگ میتونستم از روی دست نفر بغلیم تقلب هم بکنم! با این وجود، سعی کردم حیا و نجابت به خرج بدم و هیچی نگم.
همین طور که من پیس پیس اسپری الکل میزدم به میزم، یهو دیدم نفر بغلیم داره سرفه میکنه :| خدا رو شکر ماسکش روی صورتش بود، ولی خب :|
باز نجابت به خرج دادم و به خودم گفتم خب سالن سرده، (یادم رفت بگم که سالن منجمد بود. منجمد! توی گرمای یزد! با چی خنک میشد؟ آفرین، با شونصدتا کولر گازی :|) شاید گلوش خشک شده داره سرفه میکنه. ماسک هم که داره. ولش کن.
همین که به پشتی صندلی تکیه دادم، باز سرفه کرد! هیچی نگفتم. توی دلم گفتم اگه این سرفههاش یه ذره دیگه ادامه پیدا کرد، پا میشم به مسئول حوزه میگم. و بله! سرفهی بعدی :دی
دیگه صبر نکردم. با خودم گفتم درسته که به احتمال خیلی زیاد مریض نیست، ولی من اصلا دلم نمیخواد از این کنکور برای مامان بابام کرونا سوغاتی ببرم! گور پدر این که آدم بدی به نظر میرسم.
رفتم مسئول حوزه رو پیدا کردم، بهش فاصله صندلیها رو نشون دادم و گفتم «این به نظرتون یک و نیم متر تا دو متره؟!» که در جوابم آقای مسئول فرمودن «به ما گفتن یه متر و بیست سانت!». حالا این که این فاصله یک متر هم نمیشد احتمالا از کور بودن من نشات میگرفت :دی
دیدم اینجوری کاری پیش نمیره. بهش گفتم «الان این خانم بغلی من سرفه میکنه؛ شما مسئولیتش رو قبول میکنی؟» که یهو قیافه آقای مسئول سفید شد :))))) با عجله پرسید:«کی؟! کی سرفه میکنه؟» و من ادامه دادم که «اصلا مهم نیست کی سرفه میکنه، ماسک داره؛ شما برای چی صندلیا رو انقدر نزدیک هم چیدی؟! منو جا به جا کن!» ولی دیگه اون بنده خدا گوشش نمیشنید :دی
هرچی بهش گفتم اون دختره رو جا به جا نکن به گوشش نرفت که نرفت. واقعا دلم نمیخواست اذیتش کنم. کل کنکورم رو عذاب وجدان داشتم که چرا این دختره رو از جاش بلند کردن فرستادنش ته سالن (که البته سه چهار نفر عقبتر بود در کل). بالاخره اون دختره هم کنکوری بود، حسابی هم معلوم بود از این که جاش رو عوض کردن عصبانی شده چون رو به آقاهه هی دستاش رو تکون میداد و میگفت من وقتی استرس دارم سرفه میکنم!
ولی سعی کردم خودم رو با این فکر آروم کنم که «خب اگه میدونست موقع استرس سرفه میکنه، میتونست یه ذره جلوش رو بگیره که انقدر استرس به جون من و چهار تا آدم دیگه نندازه! یا چه میدونم، یه قلوپ آب بخوره! یا حداقل به هوای این که ماسک زده انقدر راحت تو افق سرفه نکنه :|». دیگه کاری بود که کرده بودم و خیلی هم مطمئن نبودم منطقی بودم یا صرفا ترسو.
این از این.
مراقبای امتحان، برعکس امتحانای دیگه تا حد امکان از جاشون تکون نمیخوردن :دی اون مراقبی که باید کارت ملی رو با چهره ما تطبیق میداد هم ماسک داشت و هم شیلد. عکس کارت ملی من عینک نداره. ولی من سر این امتحان عینک داشتم، ماسک داشتم، شیلد هم همین طور :|
و مراقب عزیز همین جوری نگام کرد و رفت :)))))))
به نظرم این باگ بزرگیه واقعا :دی یا مراقب بدبخت باید همه رو مجبور کنه ماسک رو دربیارن که بتونه تطبیق بده که خب ریسک مریض شدن هر دوطرف رو خیییییلی بالا میبره؛ یا باید همین جوری سعی کنه تشخیص بده که خب، با این اوضاع عمه منم میرفت به جام امتحان بده کسی نمیفهمید :دی
چرا اینو میگم؟ چون حتی اثر انگشت هم از ما نگرفتن! درحالی که قرار بود ما اثر انگشت بزنیم و بعد حوزه بهمون پد الکلی بده که دستامون رو پاک کنیم.
حالا همه این شرایط رو بذارین کنار این که آزمون سراسری خیلی طولانیتره، استرسش برای خانواده و دانشآموز چندین برابره، خیلی از خانوادهها بیرون سالن میمونن و دست به دعا و ثنا برمیدارن، چون آزمون طولانیتره بچهها بیشتر سراغ سرویس بهداشتی میرن، به همین علت بیشتر هم خوراکی لازم دارن و میخورن؛ درنتیجه ماسکشون رو تو یه بازه زمانی پایین میارن و مجبورن از خیر آلوده بودن دستی که به ماسک و میز خورده بگذرن چون وقت ندارن هی دستشون رو ضدعفونی کنن، و ...
تنها چیزی که من میدونم اینه که ظاهرا تو این مملکت جون آدمیزاد کلا بیارزشه. کسی قرار نیست خیرش به ما برسه، خودمون باید به داد خودمون برسیم. و واقعا «وارد دانشگاه شدن» ارزش مریض شدن رو نداره، ارزش از دست دادن عزیزان رو نداره، ارزش مردن رو نداره! اینه که من از همون اول یکی از موافقای سفت و سخت تعویق و حتی لغو کل کنکورهای امسال بودم.
یکی نیست بگه به فرض که کنکور برگزار بشه و شما هم پذیرش کنید، وقتی خودتون دارید اعتراف میکنید که نمیدونید اوضاع توی پاییز و زمستون چقدر قراره بد بشه، با دانشجوها میخواید چی کار کنید؟ رشتهی من رو میشه مجازی درس داد؛ با این همه دانشجویی که نیاز به آزمایشگاه و کار گروهی و امکانات دارن میخواید چه کنید؟
اینم از غرهای امروز من. ولی اگه خواستید برید سر جلسه، یا کسی رو میشناسید که میخواد بره سر جلسهی کنکور؛ اینا پیشنهادای منه:
- یه اسپری کوچیک الکل/مایع ضدعفونی به درد همه چیز میخوره. دستتون، میز، خوراکی، بطری آب. همه چی!
- مانتو/لباسی بپوشید که جیب خوب و بزرگ داشته باشه. اینجوری مجبور نمیشید وسایلتون رو روی زمین بذارید.
- خوراکی و بطری آبتون رو ترجیحا با خودتون بیارید؛ و سعی کنید خوراکیتون چیزی باشه که برای خوردنش لازم نباشه بهش دست بزنید. من یه ویفر شکلاتی کوچیک داشتم که میشد بدون کامل درآوردن از بسته خوردش! حتی اگه چیزی مثل خرما میبرید، ترجیحا سعی کنید دست بهش نزنید.
- دستکش لازم نیست واقعا. صرفا یه حس ایمنی کاذب ایجاد میکنه که شما راحت به همه چیز دست بزنید؛ نیاز خاصی بهش نیست. بیخود خودتون رو با دستکش دست کردن اذیت نکنید.
- دستمال کاغذی تمیز همراهتون باشه. برای مواقعی که دستتون تمیز نیست و (مثلا) چشمتون میخاره؛ خیلی چیز خوبیه :))))
- سعی کنید از آدما فاصله بگیرید؛ تا جایی که میشه کمتر صحبت کنید و سرتون به کار خودتون باشه. این جوری اعصابتون هم راحتتره.
- اگه میبینید جاتون خوب نیست، سردتونه، گرمتونه، جلوی کولرید یا هرچی؛ بدون رودرواسی به مسئول حوزه بگید. حق به جانب هم بگید! :دی معمولا مسئولای حوزه حوصله ندارن، زودتر به کار هرکی بیشتر غر میزنه میرسن که کمتر براشون دردسر درست بشه. متاسفانه.
- یه ماسک تمیز اضافه هم ایده بدی نیست. من ازش استفاده نکردم، ولی اگه دیدید دارید داخل ماسک عرق میکنید و اذیت میشید میتونید راحت ماسکتون رو عوض کنید و ماسک کثیف رو بذارید داخل کیسه پلاستیک.
- اگه از سرویس بهداشتی استفاده میکنید، هم دستتون رو خوب بشورید، هم اسپری کنید که خیالتون راحت باشه.
- توصیه آخرم اینه که خیلی بهش فکر نکنید. حواستون به اطراف و خودتون باشه و تلاشتون رو بکنید که همه چی رو درست رعایت کنید؛ ولی اجازه ندید ترس از مریض شدن کل ذهنتون رو پر کنه. توکل کنید و به خدا و ایشالا که خوب و در سلامت کامل امتحان میدید!
خدا خودش کنکوریها رو حفظ کنه! :دی